کارآفرینی چیست؟

image

معرفی کتاب "کارآفرینی چیست؟"

نویسندگان: داگ مک‌کالا و بروک مدینا

مترجم: حسین ماشین‌چیان

اگر از بیشتر مردم دیدگاه‌شان را در مورد کارآفرینی بپرسید، احتمالا از کلماتی مانند «کسب‌وکار کوچک» یا «نوآوری» استفاده می‌کنند یا کارآفرینی را این‌گونه توصیف می‌کنند:«کار کردن برای خود.» بعضی‌ها ممکن است از این‌سطح فراتر بروند و تصویری جسورانه از یک پایه‌گذار در سیلیکون‌ولی ترسیم کنند که با جرئت به استقبال ریسک‌ها و می‌رود و بدون خستگی از پس چالش‌ها برمی‌آید.

برای دیگران، کارآفرین یک شورشی با روح آزاد است که راه خود را در دنیای کسب‌وکار ایجاد می‌کند. همه‌ی این‌ها به رنگ‌آمیزی تابلوی کارآفرینی کمک می‌کنند ولی تصویر کاملی از مفهوم کارآفرینی ارائه نمی‌دهند.

بنابراین، می‌رسیم به سوال «کارآفرینی چیست؟»

به زبان ساده، کارآفرینی کوششی برای ساختن، صاحب شدن و تجاری‌سازی یک ایده، فناوری، محصول یا خدمت است؛ همین‌طور در نظر گرفتن ریسک‌ها و پاداش‌هایی که در آن‌پروژه وجود دارد.

کارآفرینی مسئولیتی است سرشار از عدم اطمینان، که هیچ تضمینی ارائه نمی‌دهد. اما اگر راه‌اندازی یک کسب‌وکار تا این‌حد دشوار و نامطمئن است، چرا کارآفرینی جذابیت زیادی دارد؟ برای یافتن پاسخ، بیایید نگاهی به جنبه‌های کارآفرینی و ویژگی‌های پایه‌گذاران بیندازیم تا تصویر واضح‌تری از کارآفرینی به دست آوریم.

 

تفاوت کارآفرینی و استخدام شدن

مسئولیت. پایه‌گذار معمولا اولین رییس اجرایی در استارتاپ خود است. پایه‌گذار برای تصمیمات به نظر بی‌انتهایی مسئول است؛ از استخدام گرفته تا اخراج، طراحی محصول و خرید بیمه‌های تجاری. پایه‌گذار در موقعیت‌هایی آن بینشی است که ماموریت کل شرکت را طرح می‌کند؛ اما در موقعیت‌های دیگر مجبور است در منجلاب وظایف کسل‌کننده‌ی تبعیت قانونی، مالیات یا گزارش اقتصادی، یا سایر وظایف خسته‌کننده ولی لازم فرو برود.

برخلاف کارمند که خیال آسوده دارد در موعد هر پرداخت حقوق، دستمزد خود را به دست خواهدآورد، کارآفرین باید بار تامین حقوق ماهانه را بر دوش بکشد؛ حتی اگر خودش دریافتی نداشته‌باشد. وقتی که پایه‌گذار مدیرعامل نیز هست، همه‌ی مسئولیت‌ها بر گردن اوست. کار یک کارآفرین هیچ‌وقت تمام نمی‌شود. اگر لازم است تصمیمی گرفته‌شود، او چاره‌ای ندارد جز این که برای آن تلاش کند حتی اگر وقت کار تمام شده‌باشد.

در عوض: کارمندان، از کارمند رده‌پایین گرفته تا مدیران ارشد، معمولا تضمین دریافت مبلغ ثابت ماهانه دارند اما در مقابل مبلغ دریافتی ثابت، کارمند در درآمدهای حاصل از فروش شرکت شریک نیست و تضمینی وجود ندارد که اگر شرکت رشد کرد، دریافتی آن‌ها هم افزایش پیدا خواهد کرد.

در مقابل این که کارآفرین در دوره‌ی استارتاپ بودن کار علارغم ساعت‌های کاری زیاد هیچ دریافتی‌ای نداشته‌باشد هم اتفاق نادری نیست. کارآفرینان این‌کار را انجام می‌دهند چون در ریسک اقتصادی قرار دارند و در کار خود سرمایه‌گذاری کرده‌اند. ما اسم این را انصاف می‌گذاریم. بنا بر نظر پژوهشگر خصوصی حوزه انصاف، متئو براچ، انصاف یعنی:«حق بر تمامی جریان نقدی یک موجودیت بعد از این که تمام دین‌ها و بدهی‌ها صاف شده‌باشند؛ همین‌طور است شکل پایه‌ی مالکیت. انصاف مساوی است با مالکیت.»

یک پایه‌گذار حاضر است در بازه‌ی زمانی کوتاه‌مدت برای رسیدن به پاداش اقتصادی، فداکاری‌هایی انجام دهد؛ پاداشی که بعضی مواقع بسیار قابل توجه است. وقتی در نهایت پایه‌گذار از کار خارج شود و شرکت را بفروشد، کسی که بیشتر (یا همه‌ی) سود اقتصادی حاصل را دریافت خواهد کرد خود اوست.

ریسک شکست. روی دیگر سکه این است که کارآفرین‌ها ریسک شکست خوردن را متحمل می‌شوند. در عین حال که پایه‌گذار در یک فعالیت از بالاترین امتیازها بهره می‌برد، بیشترین سهم در شکست‌ها هم برای اوست. یک کارآفرین برای یک کسب‌وکار زمان خود را سرمایه‌گذاری می‌کند که به لحاظ هزینه فرصت می‌تواند در صورت از دست رفتن هزینه‌ی زیادی باشد.

به هرحال پایه‌گذاران ثروت و سرمایه‌ی شخصی خود را برای بلند کردن کسب‌وکار از صفر هزینه می‌کنند که می‌تواند پول زیادی باشد. واقعیت این است که بسیاری از کسب‌وکارها شکست می‌خورند و هیچ تضمینی وجود ندارد که اگر کسب‌وکاری بسته شد، برای کارآفرین بازپرداختی برای هزینه‌ی مادی و زمانی وجود داشته‌باشد. یک‌کارمند ممکن است منبع درآمد خود را از دست بدهد ولی کارآفرین ممکن است تمام سرمایه‌ی خود را از دست بدهد. (که گاهی به معنی اکثریت پولی است که در زندگی جمع کرده‌اند.)

 

یک‌ کارآفرین شبیه چیست؟

هرکسی که کسب‌وکاری راه‌اندازی کند، چه یک شرکت بازرسی محیطی در هیوستون باشد، چه یک استارتاپ گیمینگ در پارک مثلث تحقیقاتی در کارولینای شمالی، کارآفرین است. بر اساس یک آنالیز از دانشکده‌ی کسب‌وکار هاروارد، کارآفرینان دارای صفات مشترک معینی هستند؛ مانند تعهد سرسختانه به انجام کار دشوار، عزم راسخ و تحمل ریسک بالا. همچنین آنان اعتماد به نفس بالایی دارند و برای تجربه‌های جدید باز و متمایل هستند.

با وجود این که این ویژگی‌ها در میان کارآفرینان مشترک است، آزمون قطعی برای بررسی استعداد کارآفرینی در یک فرد وجود ندارد. در عوض رشد دادن این‌ ویژگی‌ها ممکن است به یک کارآفرین بالقوه اجازه دهد با آگاهی و عمدا ویژگی‌های کارآفرینی را در خود پرورش دهد؛ حتی اگر به طور طبیعی برخی از این ویژگی‌ها را نداشته‌باشد.

اساسا هرکسی دارای زمان، استعداد و سرمایه اگر آینده‌ی نامعلوم را بپذیرد و کسب‌وکاری ایجاد کند، می‌تواند یک کارآفرین شود. فرقی ندارد کسب‌وکار مورد نظر پایه‌گذار کاملا جدید است یا بر اساس مدل‌هایی است که قبلا کارآیی خود را نشان داده‌اند، در هرحال کارآفرین باید کار سخت لازم برای تبدیل ایده از حالت تئوری به حالت محسوس و عملی را بر عهده بگیرد؛ با علم به این که بدون این دگرگونی، پتانسیل‌های یک ایده ناشناس باقی می‌ماند. به همین دلیل کارآفرین به ذخیره‌ی بی‌پایانی از ابتکار عمل نیاز دارد؛ و تیزفهمی که ایده‌ی خود را کاملا بشناسد.

همان‌طور که در مطالب قبلی اشاره کرده‌بودیم، کارآفرین برای شروع کسب‌وکار خود معمولا از ذخایر پولی فردی یا کمک دوستان و خانواده استفاده می‌کند. برای ساخت کسب‌وکاری بیشتر از یک کار با درآمد شخصی و محدود، کارآفرین باید سرمایه‌گذاری‌های خارجی را بپذیرد.

برای شرکت‌های نوپا و درحال رشد، منابع مختلفی برای جذب سرمایه وجود دارد؛ از جمله سرمایه‌گذار فرشته (سرمایه‌گذاری که معمولا در چند کسب‌وکار کوچک سرمایه‌گذاری می‌کند)، وام‌ها و سرمایه‌گذاری از طریق سهام. در مراحل بعدی، این منابع تغییر می‌کنند؛ مثلا: سرمایه‌گذاری خطرپذیر و سرمایه‌گذاری خصوصی. قبول کردن پولی که با سرمایه‌گذاری می‌آید، محدودیت‌های به خصوصی نیز دارد؛اما سرمایه‌گذاران و پول آن‌ها قسمت انکارناپذیری از زیست‌بوم کارآفرینی را تشکیل می‌دهند که گاهی تاثیر یک کسب‌وکار را روی بازار نسبت به قبل چندین برابر می‌کند.

فراتر از کسب‌وکارهای کوچک

همان‌طور که ذکر شد، مردم عموما کارآفرینی را با کسب‌وکارهای کوچک یکی می‌گیرند؛ در حالی که ممکن است بیشتر وقت‌ها این موضوع درست از آب دربیاید، اما این دو مفهوم باهم مترادف نیستند. بیشتر کارآفرینان صرفا دنبال این نیستند که رییس خود باشند. کارآفرینانی که کارشان جهت‌دار و به سمت پیشرفت است، آرزوی کسب‌وکاری بسیار بزرگ را در سر دارند، حتی کسب‌وکاری خاص و مثال زدنی با شرکت‌هایی به ارزشمندی ۱ میلیارد دلار؛ مانند WeWork، Airbnb و Epic Games. از این رو چه کسب‌وکاری مانند ۸۹% دیگر کسب‌وکارها کوچک و دارای حداکثر ۲۰ کارمند باشد، چه تبدیل به چیزی فراتر از معمول شود، در نوع خود می‌تواند موفقیت تلقی شود.

«موفقیت» چگونه تعریف می‌شود؟

قسمتی از جذابیت رییس خود بودن در داشتن این توانایی است که می‌توانید موفقیت را هرگونه که صلاح بدانید تعریف کنید. از روی سنت کارآفرینان موفقیت را بسته به درآمد و رشدی که در ثروت شخصی خود داشته‌اند یا شاخص‌های اقتصادی دیگر اندازه‌گیری می‌کنند؛ اما بازار آزاد می‌تواند به این معنا باشد که کارآفرین موفقیت را بر اساس معیارهای شخصی و ذهنی تعریف کند.

کارآفرین می‌تواند موفقیت خود را بر اساس معیارهای مختلفی ارزیابی کند؛ از جمله: تجاری کردن محصولی که زندگی‌های زیادی را بهتر کند، برای ده‌ها یا صدها نفر اشتغال ایجاد کند، یا امنیت و رفاه اقتصادی را برای خود کارآفرین و فرزندانش ایجاد کند.

از سوی دیگر صاحب کسب‌وکار می‌تواند شرکت خود را بر اساس تاثیر اجتماعی آن ارزیابی کند. این مفهوم عموما «بنگاه اجتماعی» خوانده می‌شود. هدف یک بنگاه اجتماعی معمولا «پاسخگویی به یک نیاز پایه که در وضع نامطلوبی قرار دارد یا حل کردن یک مشکل اجتماعی یا محیطی از طریق رویکرد بازارمحور» است.

چرا به دنبال کارآفرینی برویم؟

مردم با دلایل متفاوتی به دنبال کارآفرینی می‌روند اما چند انگیزه‌ی پایه وجود دارد که تقریبا نیمی از کارآفرینان از آن‌ها به عنوان فاکتورهای اصلی برای گرفتن تصمیم راه‌اندازی کسب‌وکار خود یاد می‌کنند. اولین این انگیزه‌ها توانایی رییس خود بودن و امکان رسیدن به درآمد بیشتر است. همچنین رسیدن به تعادل میان خانواده و کار یا درست کردن یک خروجی برای ایده‌هایشان از معیارهای مهم یادشده به وسیله کارآفرینان است.

با این که کارآفرینی شامل فداکاری‌ها و چالش‌های بسیار است، می‌تواند بسیار سودده نیز باشد، چه از نظر مالی و چه از نظر شخصی. بنیان‌گذار و مدیرعامل یک استارتاپ موفق می‌تواند درآمد سالانه‌ی بسیار خوبی داشته‌باشد؛ شامل حقوق پرداختی از شرکت و سود حاصل از سهامداری. شاید حتی برای کارآفرینان جذاب‌تر باشد که این کار می‌تواند ثروت مناسبی را برای ارث رسیدن به فرزندان و نوه‌های فرد یا برپا کردن خیریه‌های بزرگ فراهم کند.

استفاده از حاصل کار دیگری، فراهم کردن امنیت مالی برای فرزندان و یا برکت دادن به زندگی دیگران با بخشیدن به خیریه، مشوق‌های قدرتمندی برای کارآفرینان هستند.